سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
 
امروز: دوشنبه 103 آذر 5

حرف اولین و آخر
حرف ناتمومه مونده
حرفی که تو خلوت خود
هر کسی یک روزه خونده
حرف زندگی و مرگه
قصه پاییز و برگه
کی حرف گفتنی داره
کی شناخته دنیارو
ما باید از کی بپرسیم
کی میبینه فردارو
بعضی ها اصلا میگن
دنیایی نیست
من و تو سایه ایم
اگه ما باور کنیم که سایه ایم
یا خط و نشونه ایم
سایه ها که پاک میشه
ما ز خود سایه داریم
واسه کاخ هستیمون
یه عالم پایه داریم
کی شناخته دنیا رو
کی میبینه فردارو
کی شناخته دنیا رو
کی میبینه فردارو
اگه زندگی غمه
نفسای یک دمه
چرا پایون نداره
یک دم که خیلی کمه
اگه زندگی تمومش شادیه
یکی هرچی که بخواد آزادیه
پس چرا زیاد و گاهی کم میاد
شادی پایون میگیره و غم میاد
کی شناخته دنیا رو
کی میبینه فردارو
کی شناخته دنیا رو
کی میبینه فردارو

اگه آدم یک روزی خاک بشه
اثرش از رو زمین پاک بشه
زندگیش تموم شده
زندگیش تموم شده
پس چرا دنیا اومد
پس چرا دنیا اومد
بعضی ها میگن من و تو با همیم
اصلا هرکسی که توی این عالمه
دونه های روشنه یک خوشه ایم
پراکنده روی زمین هر گوشه ایم
درخته این خوشه از باغ خداست
خدا یک حقیقته
همه دونه ها رو توش داره خدا
خدا عدل و رحمته
نیازش به هیچی نیست
سیاه و سفیدی چیست
نیازش به هیچی نیست
سیاه و سفیدی چیست
راه ما همه یکی
رفتن و رسیدنه
آخرین مقصد ما
خوشه ها رو دیدنه
اگه ما همراهیم
همگی در راهیم
پس چرا جنگی باشه
یا دل تنگی باشه
اگه ما همراهیم
همگی در راهیم
بگیریم دست همو
دنیامون رنگی باشه


 نوشته شده توسط علی علوی در پنج شنبه 86/11/18 و ساعت 3:50 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

سخن دل
علی علوی
یک مرد

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 4
مجموع بازدیدها: 74078
آرشیو
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من